فصل سوم- چه باید کرد؟
جایگاه امام زمان در زندگی ما کجاست؟
از وقتی که مسجدالنبی ساخته شد پیامبر اکرم در موقع ایراد خطبه و سخنرانی برای مسلمانان (مخصوصا روزهای جمعه) بر تنهی درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه میدادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا ساخته شود تا همگان، به آسانی بتوانند پیشوای مهربان خود را ببینند. پیامبر نیز اجازه فرمودند؛ منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول خدا جمعیت را شکافت و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شد. همین که بر عرشه منبر قرار گرفتند، به ناگاه صدای نالهی ستون خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با نالهی ستون جمعیت نیز گریستند. رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک خود را بر آن کشیدند و فرموندند: «آرام باش!» سپس به سمت منبر بازگشته خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند و از دوری من محزون میگردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته بودم و بر او دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمیشد.»[1]
آری درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد صدا به ناله بلند کرد، با اینکه حضرت را میدید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمیبینیم و از او دوریم؛ اما به زندگی عادی خویش سرگرم ایم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم، جز امام زمانمان!
سید کریم پینه دوز از بخت یارانی بود که توفیق و سعادت دیدار ولیّ غایب خدا را در حجره محقر خود داشت. نوشته اند که روزی امام از آن مرد سعادتمند پرسیدند: «سید کریم! اگر هفته ای بگذرد و ما را نبینی چه خواهی کرد؟» سید کریم پاسخ داده بود: آقا جان میمیرم! حضرت ولی عصر نیز فرموده بودند: «اگر این گونه نبود به سراغت نمیآمدم.»
تعارف را کنار بگذاریم. اگر به راستی چنین حالتی به برخی شیعیان دست بدهد و فراق حضرت دست کم، گروهی را اندوهگین و بیقرار سازد، به سعادت وصال و حضور ایشان نخواهیم رسید؟
داستان ما داستان طفل صغیری است که پدر خویش را از دست میدهد. ولی به دلیل عدم بلوغ فکری، نمیداند به چه بلا و محرومیتی گرفتار شده است؛ اما بزرگترها که عمق مصیبت را درک میکنند برای وی دلسوزی میکنند. به بیان امام حسن عسکری(ع):
«سخت تر از یتیمی که پدرش را از دست داده، آن یتیمی است که از امامش بریده شده است و نمیتواند به او برسد.»[2]
پیامبر اکرم فرموندند: «هیچ بندهای ایمان به خدا ندارد مگر اینکه من در نزد او از خودش محبوبتر باشم و عترت مرا بیش از عترت خود و خانوادهام را بیش از خانواده خود و جان مرا بیش از جان خود دوست داشته باشد.»[3]
اگر فرزند ما در بازگشت از مدرسه اندکی تاخیر کند آیا آرام و خونسرد در جای خود مینشینیم؟ کدام یک از ما تأخیر در ظهور امام را جدی گرفتهایم؟ دوری از امام حاضر، چه تعداد از شیعیان را دردمند و دل نگران ساخته است؟ اصلا چند درصد جامعه شیعه غیبت امام را مشکل و درد میداند که به دنبال درمان و دوای آن باشند؟ چند نفر را دیدهاید که در این مصیبت، آسایش خویش را، اگر چه موقت و محدود، از دست داده باشند؟ سراغ دارید کسی را که هر چند وقت یک بار، خواب و خوراکش مختل شده باشد؟
اگر پرسش نامه ای در اختیار ما بگذارند و از ما بخواهند گرفتاریهای خود را به ترتیب اولیت فهرست کنیم، چند درصد نخستین گرفتاری خود را غیبت امام زمان خواهیم دانست؟
اگر هم اکنون فرشته ای از آسمان نازل شود و بگوید من از جانب حق ماموریت دارم فقط یک خواسته تو را حتما برآورده سازم، کدام یک از ما مهمترین حاجت و خواسته خود را فرج امام عصر ذکر خواهیم کرد؟ در سفرهای زیارتی، در اوقات استجابت دعا، در آن لحظه هایی که دل میشکند اشک جاری میشود، چه تعداد از ما، درخواست فرج را در اولویت دعاهایمان قرار میدهیم؟
تأسف آور است که بگویم یکی از همکاران فرهنگی پس از مطالعهی این سطور به نویسنده گفت: من تا به حال نمیدانستم که علت غیبت امام بیوفایی و بیمعرفتی ما شیعیان است.
به راستی امام عصر در کجای زندگی ما جای دارد؟ متن یا حاشیه؟ چند دقیقه از 24 ساعت شبانه روز ما اختصاص به حضرت بقیه الله دارد؟ متاسفانه باید گفت حتی در حاشیه زندگی برخی از ما نیز حضور آقا لمس نمیشود. اگر یک بار کسی من و شما را به خانه خویش دعوت کند و بر سر سفرهی خویش بنشاند و به اصطلاح نمک گیرمان کند، سعی میکنیم به هر نحو ممکن، این محبت او را تلافی کنیم. چگونه است که عمری، خود به همراه خانواده و بستگان و هم وطنان و هم نوعان و ... همه مخلوقات خدا، مهمان خوان کرم امام عصر هستیم، ولی حق نمک را ادا نمیکنیم؟!
متاسفانه اطلاعات و آگاهی برخی نوجوانان و جوانان شیعه از زندگی برخی ورزشکاران اروپایی و چهرههای به اصطلاح هنری داخلی و خارجی بیش از اطلاعات عمومی آنان راجع به پیشوایان دین است. آیا جای امام عصر در زندگی فردی و اجتماعی ما خالی نیست؟ آشنایی اکثر شیعیان با زندگی امام دوازدهم چیزی مبهم و تاریک است. فلسفهی غیبت امام و شرایط ظهور آن حضرت برای آنان به خوبی تبیین نشده...مگر از یازده امام پیشین چه قدر میدانیم؟
اگر چند سال باران نبارد و خشک سالی مزارع، کشتزارها و دام های ما را تهدید کند، حاضریم سر و پا برهنه به بیابان برویم و نماز استسقا بخوانیم؛ آیا شایسته نیست دوازده قرن غیبت- که خشکسالی معنوی و قحطی دیانت را به دنبال داشته و سعادت دنیا و آخرت ما را تهدید کرده و دین نگه داشتن را همچون گرفتن آتش در کف دست مشکل ساخته است- ما را برای نماز جهت ظهور و تعجیل فرج، به دشتها و صحراها بکشاند؟ این کاری بود که بنی اسرائیل کردند و جواب گرفتند. پیر و جوان و زن و کودک به بیابان رفتند و یکپارچه خلاصی خود را از ستم فرعونیان طلب کردند و خداوند متعال نیز 170 سال از باقی مانده عذاب آنها را بخشید.
آری برای امور شخصی و منافع دنیوی –هرچند کوچک- دست به دعا میشویم؛ اما برای رسیدن وقت ظهور با آن همه سفارشاتی که شده کم تر دعا میکنیم و یا برخی اوقات دعاکنندگان برای ظهور را به باد اتهام و تمسخر میگیریم.
در توسلات و سفرهای زیارتی ما نیز اماممان غریب است. شده تا به حال مفاتیح الجنان را باز کرده و زیارت حضرت صاحب الامر را بخوانیم و در بخش بخش آن تعمق کنیم؟
[1] - بحارالانوار ج 17- ص326 الی 327
[3] - بحارالانوار ج27- ص86